ای سنگ ها مرا دریـابـید
این غصه های لعنتی از خنده دورم میکنن ؛ این نفسهای بی هدف زنده به گورم میکنن
چه لحظه های خوبیه ثانیه های آخره ؛ فرشته مردن من منو از اینجا میبره
چه اعتراف تلخیه انگار رسیدم ته خط ؛ وقته خلاصی از همست آی دنیا بیزارم ازت
شريك زجه هاي من بگو كه گوشت با منه ؛ ببين كه زخمهاي تنم شاهد حرفهاي منه
آي خدا دلگيرم ولي احساس غم نميكنم ؛ چون با توأم پيش كسي سرم رو خم نميكنم
نظرات شما عزیزان:
|